از روزگار رفته

یادداشت های آیدل

از روزگار رفته

یادداشت های آیدل

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

مراسم افطاری

يكشنبه, ۱۳ تیر ۱۳۹۵، ۰۸:۰۴ ب.ظ
با همکارام افطاری رفتیم به یه رستوران نزدیک خونه! قرار بود همگی با همسر و بچه بیان! چند روز قبلش با ژ کلی سر به سر هم گذاشتیم که حالا که ما یار نداریم چه کنیم؟؟ گفتن نهایتش تا همون روز یکیو جور کنن...از شانس بد من ژ نتونست بیاد و منم تنها موندم..همگی جفت جفت نشستن کنار دست هم! دکتر ق گفت تا افطاری سال بعد بهت مهلت میدیم که شووهر کنی وگرنه افطاری بی افطاری...
جدیدا حس میکنم به این قضیه حساس شدم! قبلا اینجوری نبودم..خیلی برام مهم نبود..ولی حالا برام مهمه




واحدای ترم بعد رو مشخص کردن..به نسبت ترمهای قبل برنامه ام سبکتر شده و میتونم یکم به کارام فکر کنم..زبان بخونم و برای دکترا آماده بشم! ژ بالاخره بعد از دو هفته مرخصی اومد...گفتم چه عجب...گفت بعد جلسه برات تعریف میکنم
رفتیم تو اتاقش نشستیم و گفت جمعه عقدشه! خندید گفت به نامزدش گفته افطاری دعوت بوده! اونم گفته بریم با هم....بهش گفتم کاش میومدی باحال میشد...منو هم برا عقدش دعوت کرده



این گروه دانشجوهایی که استاد راهنماشون هستم همگی برا امتحان بیومکانیک غیبت کردن! آموزش هم براشون صفر رد کرده..بهشون گفتم چرا همچین کاری کردین؟ گفتن حوصله خوندن نداشتیم..با خودشون فکر کردن که اگر دسته جمعی غیبت کنن مشکلی پیش نمیاد..به عمرم همچین چیزی نشنیده بودم...دکتر ق  میگفت قبلش که به من گفتن نمیخوان بیان سر جلسه بهشون هشدار دادم که اموزش تنبیه تون میکنه! قبول نکردن. بعداز ظهر کل جزوه بچه ها رو جمع کردن!!!! فقط سه نفرشون سر جلسه حاضر بوده که بقیه کلی توهین و فحش بارشون کردن


۹۵/۰۴/۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
آیدل

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی