از روزگار رفته

یادداشت های آیدل

از روزگار رفته

یادداشت های آیدل

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۲ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۴ ثبت شده است

قبلا معتقد بودم که چنانچه هر کس خودش رو ملزم بدونه که درست عمل کنه سیستم خودبخود درست میشه!!

الان به این نتیجه رسیدم که اگر سیستم از اساس درست باشه آدما خودبخود درست عمل میکنن! 


رفتم روپوشمو عوض کنم دیدم یه ظرف پر از چغاله رو میزه!! 

هی لفتش دادم هی لفتش دادم که بالاخره صابش پیدا شه یه تارف به منم بزنه!! 

هیشکی نیومد و من تا آخر روز در کف چغاله ها موندم و برگشتم خونه و به جاش لواشک خوردم و در یک حرکت اعتراضی نهار نخوردم و گرفتم خوابیدم!

بابا ساعت 3 زنگ زد که ما تو راهیم و حدودای 4 میرسیم !!

گفتم بابا هیچی برا من نخریدین؟

گفت چرا چغاله خریدیم

آیدل
۳۱ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۱:۳۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

یه میزگرد تشکیل دادن متشکل از سه پسر بچه دبستانی و موضوع بحث این بود که دوست دارین وقتی از مدرسه برمیگردین مامان خونه باشه یا نه!؟

دوتاشون میگفتن من مامانم خونه نباشه ناراحت میشم و غصه میخورم! یکیشون خیلی روشنفکر تشریف داشت و میگفت که من دوس دارم خونه باشه ولی مامانم کارشو دوس داره! یعنی هم منو دوس داره هم کارشو! بعد وقتی میره سر کار فکر میکنم خوشحالتره! منم اینجوری خوشحالم که مامانم خوشحاله!

منم همینجور پشت تی وی قربون صدقه اش میرفتم!

دوره دبستان یکی از آرزوهای دست نیافتنیم این بود که صبح که از خواب پامیشم با مامان صبحانه بخورم و از مدرسه که برمیگردم مامان خونه باشه! 

این آرزو هیچ وقت محقق نشد! بعد که دیگه رفتم دانشگاه و دید و بازدیدای ما به 5-6 بار در سال محدود شد و من به این موضوع عادت کردم که وقتی برمیگردم خونه کسی منتظرم نباشه!......ولی خاطرم هست که همیشه یه حس نا امنی یه جور استرس بیخود از نبود مادرم و از تاخیراش داشتم! فکر میکنم حالا که کنار خانواده ام هستم و مادرم دیگه سرکار نمیره خیلی مشتاقم که سریع برگردم خونه! یکی در رو برام باز کنه! همه اتاقارو بگردم پیداش کنم و بهش سلام بدم و ریز به ریز اتفاقات بیمارستانو براش تعریف کنم و دستامو بشورم باهم نهار بخوریم!


اینکه این شیوه تربیتی اثرات مثبت بسیاری روی بچه ها داره شکی درش نیست!

ولی مطمئنم روی تمایل من به تنهایی و درونگرایی هم بی تاثیر نبوده!


پی نوشت 1: یه بار یکی از دوستام میگفت ناراحتی من از این نیست که توو عمرم حتی یه بار دست از پا خطا نکردم! ناراحتیم از اینه که انقدر پرتم که پدر مادرم حتی احتمال نمیدن که ممکنه خلاف کنم!

حالا شده حال و روز این روزای من!!

مامان و بابا خوش و خرم من و ول کردن دوتایی  به شکلی کاملا عشقولانه پاشدن رفتن سفر!!ی

الان شرایط جون میده واسه خلاف کاری :)

ولی موضوع اینه که با بد بی عرضه ای طرفن


پی نوشت2: یه هفته از ماه به خودم  میگم سردرد و تهوع و همه علائم افسردگیت به خاطر دوره پی ام اسه!

هفته بعدیش به خودم میگم همه احساس ضعفت به خاطر دوره پریودیه زودی تموم میشه

هفته بعدیش به خودم میگم هنوز تعادل هورمونیت برقرار نشده چند روز دیگه خوب میشی

و این گونه است که  فقط یه هفته در ماه میشه روم حساب کرد! 

به نظرم خدا یه سیستم بهترم میتونست واسه این فرایند زاد و ولد طراحی کنه!! کلا نمیفهمم چه پدر کشتگی با زنا داشته؟

آیدل
۰۷ ارديبهشت ۹۴ ، ۲۳:۱۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر