از روزگار رفته

یادداشت های آیدل

از روزگار رفته

یادداشت های آیدل

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

۲ مطلب در فروردين ۱۳۹۵ ثبت شده است

هزارتومن به راننده تاکسی دادم بهم گفت دخترم پونصدی نداری؟... گفتم چرا ..ولی پاره پوره است برا همین ندادمش

گفت مهم نیست قبوله 

چند دقه بعد گفت دخترم هیچ وقت برا پولای پاره پوره معذب نباش! مردم که کارخونه چاپ پول ندارن

گفتم این پولارو میندازم صندوق صدقات

یه ذره فکر کرد گفت در روز چقدر صدقه میدی؟

گفتم در روز؟ !! شاید متوسط بشه دویصد یا همون پونصد تومن

گفت روزی پونصد میشه ماهی پونزده تومن...برا اینکه یه بچه سرطانی رو سرپرستی کنی باید ماهی 15 تومن بدی! خواستی صدقه بدی از این کارا بکن..ننداز تو صندوق

گفتم صندوق کمیته نمیندازم! اعتماد ندارم بهشون..تو بیمارستان کار میکنم صندوق بیماران خاص  میریزم

گفت  آفرین..کدوم بیمارستان!

گفتم بیمارستان امام

کارتشو از جیبش دراورد داد بهم! نگاش کردم...روش نوشته بود کارت اهدا عضو..تاریخ اهدا مورخه....

گفت همون بیمارستان کلیه امو اهدا کردم به یه بچه! حالا دنبال قبرمه..فکر میکنه من مرده ام!

دوباره نگاش کردم! میخواستم صورتش تو ذهنم بمونه...بهش گفتم همیشه سلامت باشین و بعد پیاده شدم

آیدل
۱۹ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر

روزای خوبیه! نمیدونم شایدم معمولیه! خیلی خاص نیست.... میرم دانشگاه و بیمارستان  ! زبان میخونم.. یکم درس یکم موزیک  و تو اف بی میچرخم! یه نگاه به اخبار میکنم و میخوابم تا فردا! دور و برم خلوته! دوستای صمیمیم پیشم نیستن! فرصت تفریح ندارم داشته باشمم کسی نیست کنارم که باهاش آتیش بسوزونم! سینما نمیرم! فیلمم نمیبینم! 

خیلی پیاده روی میکنم ....هر روز از جلو فرهنگسرا رد میشم! پوسترای کنسرتارو تماشا میکنم...بعد سوار تاکسی میشم و میرسم خونه

شبیه آدمایی شدم که یهو پنچر شدن ! 

دوره دانشجویی خیلی بی پول بودم! همش با خودم فکر میکردم اگه برم سرکار چه کارا که با پولام نمیکنم

الان همه رو میریزم به حساب! ماهی دویست سیصد خرج میکنم! شاید بیشترش پول تاکسی باشه و شارژ اینترنت و قسط خوابگاه ! دانشجویی بیشتر خرج میکردم! خرج خورد و خوراکم بالا بود! کافی شاپ میرفتیم با بچه ها! فست فود و رستورانو و سینما و... خرج بستنی هایی که میخوردیمم زیاد میشد...خرج کتاب متاب و مجله و پایان نامه اینام بود....

فکر کنم خسیس شدم! ....

هی میشینم کلیپای این خواننده امریکایی امی لی رو نگاه میکنم  بعد دلم میخوادمنم  پیانو بلد بودم! 

بغل دانشکده یه آموزشگاه موسیقی هست! تصمیم گرفتم تابستون برم ثبت نام کنم الان نمیتونم! امیدوارم که جور شه و بتونم برم! مامان خیلی تشویقم میکنه که برم بلکم از این وضعیت بی حس و حالی دربیام! و چارتا دوست جدید پیدا کنم

دیگه اینکه بعد عمری رفتم برا ام پی تریم باتری خریدم! کلی اهنگ توش داشتم که خیلی وقت بود گوش نکرده بودمشون! مثل همیشه حس خوبی بود که دوباره گوش کردم! یه عالمه وویس استادای دوره ارشدمو توش داشتم که بعضیهاشو نشستم دوباره گوش کردم دلم برا دانشگام تنگ شد!

فعلا همینا

آیدل
۱۹ فروردين ۹۵ ، ۲۰:۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰ نظر