از روزگار رفته

یادداشت های آیدل

از روزگار رفته

یادداشت های آیدل

طبقه بندی موضوعی

آخرین مطالب

شب قدر

سه شنبه, ۱۶ تیر ۱۳۹۴، ۰۸:۴۹ ب.ظ

نزدیکای صبح که میشه  از روستا خزانه+ عبور میکنه . اون لحظه هر آرزویی داشته باشی میتونی بهشون بگی با خودشون ببرن و برآوردش کنن

برا اینکه بفهمی کی رد میشن باید بری نزدیک چشمه! بهش خیره شی! لحظه ی عبورشون دیگه آب تکون نمیخوره!

چند لحظه است فقط! باید حواست باشه که همون موقع که آب وایساد آرزوتو بگی

قدیما کوچه ها که مثل الان نبود...دستاتو که باز میکردی کل عرض کوچه رو میگرفتی

خاله که مریض شد نزدیکای اذان صبح خیلی تب کرد مادربزرگش رفت وسط کوچه وایساد! دستاشو باز کرد که خزانه که رد میشه بخوره بهش نذاره برن! بهشون گفت من شفای بچه امو از تو میخوام

اومد بالا سر خاله وایساد دستشو گذاشت رو پیشونیش! گفت تا صبح خوب میشی

تا صبح تبش قطع شد! 

.

.


مادربزرگ اینو تعریف کرد و یه قطره اشکی از گوشه چشمش افتاد!


 


+خزانه: دقیقا نمیدونم معادل فارسیش چی میشه! ولی احتمالا منظورشون کاروان فرشته بوده

۹۴/۰۴/۱۶ موافقین ۰ مخالفین ۰
آیدل

شب قدر

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی